خط قرمز

رصد مسائل حقوقی بشری در سطح جهان

خط قرمز

رصد مسائل حقوقی بشری در سطح جهان

مریم قجرعضدانلو کیست؟

مریم قجر عضدانلو متولد ۱۳۳۲، بنا به بیوگرافى رسمى منتشره از سوى سازمان، در سال ۵۶ به عضویت سازمان درآمد. او قبل از آن با گروه علیرضا الفت ارتباط داشته و از طریق برادرش محمود عضدانلو که عضو سازمان بود با دیدگاه‏‌هاى سازمان آشنا شده بود. پس از پیروزى انقلاب «وى مسئولیت‏‌هاى متعددى در رابطه با سازماندهى میلیشیاى خواهران و سرپرستى اردوهاى انقلابى سازندگى خواهران دانش ‏آموز عهده ‏دار بوده است.» 

 

طاهره باقرزاده که از سال ۵۲ عضو سازمان شده بود، درباره وى نوشته است که «در سال ۵۷ به سازمان پیوست و در سال ۵۸ به همسرى مهدى ابریشمچى درآمد. در سال ۶۳ در حالى که یک دختر ۳ ساله داشت، براى اینکه به رهبرى برسد، از مهدى جدا شده و به همسرى مسعود در مى‌‏آید.»

در آستانه پیروزى انقلاب، مریم دانشجوى سال آخر متالوژى دانشگاه صنعتى شریف بود و در تأسیس انجمن دانشجویان مسلمان (شاخه دانشجویى هواداران سازمان) در این دانشگاه نقش داشت. از نظر مراتب تشکیلاتى، مریم در «بخش اجتماعى» سازماندهى شد و مستقیما تحت مسئولیت محمد ضابطى قرار گرفت.

در جریان نخستین انتخابات مجلس شوراى اسلامى، مریم قجرعضدانلو یکى از کاندیداهاى سازمان مجاهدین خلق در حوزه انتخابیه تهران بود و معرفى نامه و مختصرى از شرح حال وى در جزوه حاوى معرفى نامزدهاى سازمان براى تهران درج شد.

حوزه مسئولیت مریم ـ پس از فرار از ایران و از بدو ورود به پاریس در اواخر پاییز ۱۳۶۱ ـ مقر و دفتر مسعود رجوى بود و در دوره‏اى طولانى ـ عملاً ـ مسئول این دفتر بود و بیشترین نشست‏ها و ملاقات‌‏ها را با رجوى داشت.

به نوشته سبحانى، «رییس دفتر مسعود رجوى تا قبل از سال ۱۳۶۴ مریم عضدانلو بود. بعد از طلاق مریم عضدانلو از مهدى ابریشمچى و ازدواج با مسعود رجوى، مسئولیت دفتر رجوى به عهده شهرزاد صدر حاج سیدجوادى، زن برادر مریم عضدانلو همسر محمود عضدانلو قرار گرفت.»

باقرزاده خاطرات خود را درباره مریم چنین نگاشته است: «مریم قجرعضدانلو را دو نوبت در تابستان سال ۵۴ در بخش ملاقات زندان قصر تهران دیده بودم. بار اول وى را که پوشش او محجّبه نبود ـ با یک بلوز سفید تقریبا نازک، دامن ساده و جوراب نازک و یک جفت صندل (کفش تابستانى) ـ هنگام صحبت با انسیه مفیدى دیدم. ابتدا تصور کردم که از بچه‏‌هاى جناح چپ (مارکسیست) مى‏‌باشد. از انسیه پرسیدم، گفت: نه از بچه‏‌هاى خودمون، خواهر محمود است. مدتى بعد نیز در همان تابستان او را با وضعیتى مشابه دیدم. انسیه گفت که من مرتب نسبت به طرز لباس پوشیدن مریم با او صحبت مى‏‌کنم. (توضیح اینکه انسیه همواره یک روسرى بزرگ مشکى، پیراهن مشکى و شلوار مشکى به تن داشت و دختر سه‏ ساله‌‏اش آزاده نیز همواره پوشش کامل داشت). دیگر او مریم قجر را ندیدم تا اینکه در مرداد ۵۸ در ستاد سازمان هنگامى که دنبال اتاق قاسم باقرزاده مى‏‌گشتم تا با او در اتاقش صحبت کنم، به سراغ من آمد و گفت: تو خواهر قاسم هستى؟ گفتم: بله. بسیار گرم با من صحبت کرد و بعد مرا تا اتاق وى همراهى کرد. بعد از قاسم پرسیدم: او که بود؟ گفت: مریم قجرعضدانلو»

در بخش دیگرى از نوشته باقرزاده خاطره دیگرى درباره مریم رجوى، به این شرح نقل شده است:
«اواخر سال ۶۳ مادرم جهت دیدار کاظم، حسین، رضا و نصرت [همگى باقرزاده] و خانواده‏‌هایشان، به خارج از کشور رفتند. در طى اقامت چند ماهه ایشان، مراسمى براى مسعود رجوى و همسرش مریم ترتیب داده شده بود در تاریخ ۳۰ خرداد ۶۴ مادرم نیز در این مراسم حضورا شرکت مى‏‌کنند. وقتى بازگشتند برایم نقل کردند که در مراسم، اتاقى جدا و مستقل آراسته بودند و میز شام آن را که از غذاهاى متنوع و مشروبات فراوان تدارک دیده شده بود، جهت میهمانان آماده کرده بودند. مادرم از کاظم سؤال مى‌‏کند که این شیشه‏‌ها جهت استفاده چه کسانى است؟ کاظم مى‏‌گوید: از این مشروبات فقط میهمانان خارجى استفاده مى ‏کنند، چون آنان میهمان ما هستند، ما ملزم به رعایت همه اصول عام از نظر پذیرایى براى آنان هستیم. همچنین مادرم نقل کردند که در موقع تودیع، مریم بنا به سنت میهمانان خارجى، با مردان آنان بعضا دست مى‏‌داده است»


نظرات 1 + ارسال نظر
مانی دوشنبه 7 اردیبهشت 1394 ساعت 15:04 http://onem.blogsky.com

بی شک منفورترین حزب در تاریخ ایران همین اراذل و اوباش مجاهدین هستن.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.